از جمعه تا حالا من از خونه بیرون نیومده بودم.. صبح هم که داشتم میرفتم دانشگاه اصلا حواسم نبود.. بعد وقتی برگشتم تو راهرو کالسکه ت رو دیدم جلوو در خاله جون.. بعد با همه ی خسته گی و اینا پله ها رو پرواز کردم تا بالا که آخ جوون عسل خاله اومده.. بعد ولی کفشای مامانی جونیت پشت در نبود که.. بعدم که فهمیدم چند روزه کالسکه ت خونه ی ما مونده.. بعد هی خاله افسرده تر شد... هی همین طوری افسرده....
سلام پسرم شايان تو مسابقه ي تولد 2 سالگي ني ني وبلاگ شركت كرده و منتظر دستاي پر مهر شماست تا 2 تا راي خوشكل بديد منتظريما... زود بيايد .شماره 22 تا دوشنبه فقط وقت داريماينم لينكشhttp://koodakeman91.niniweblog.com/post1099.php