میرسد اینک بهار
سال رو کنار عزیز عزیز تر از جان تحویل کردیم،الهی که همیشه سایه اش بالای سرمون باشه صدرا و عیدیی که کل اسفند انتظارش رو میکشید یه روز بهاری صدرا خرسی رو برده پارک! !! !!! !!!! سفره هفت سین و پسرگل پسرگل و به قول خودش دودوری دو در میدان امام خمینی با چوب دستی!! به دنبال گربه ها و کلاغ های بیچاره در پارک ملت تازه اصرار داشت چوب دستیم رو بیارم خونه در جستجوی کلاغ ها و ژست میگرند! و بازهم!! صبر کن عکس نگیر حالا بگی...
نویسنده :
مامان فاطمه
16:37
پسرگل شیرین زبان 6 قهمقار
-روی لبه مبل راه میری،میگم مواظب باش میگی :من یه قهمقارم=قهرمان کلا هر کار خطرناکی که میگم نکن میگی :من یه قهمقارم -کانالهای تلویزیون رو بالا و پایین میکنم یک دفعه فریاد میکشی نزن جایی میخوام فوتبال ببینم ،بعد هم با هیجان فوتبال میبینی:پاس بده شوت کن ای بابا نشد. -تلویزیون داره کشتی نشون میده میگی بزار باشه میخوام ببینم چه جوریه با بابا سعید یاد بگیرم -من اگه برم مدرسه دلم برات تنگ میشه ها! -خرسی یک روز توی ماشین باباجوون جا مونده بود،تا شب سه چهار بار گفتی بریم بگیریمش و نشد،فرداش که اوردیمش خونهدیدم شب موقع خواب بهش میگی:خرسی نبودی دلم برات تنگ شده بود نگرانت بودم -نگران خودت نباش ،به جای مو...
پسر گل شیرین زبان 5
-یه روووووززززززززززززز یه کارتونییییییییی دیدمممممممم یه اقاااااااااااااااییی بود جیگرش کباب بود و ریسه میروی از خنده -پازل بزرگی را تمام میکنی و میگویی :ماشالا بزرگ شدما -راه میروی و تکرار میکنی "ماشالا ماشالا چش نخوری ایشالا"،از عزیز عزیزتر از جانمان یاد گرفتی. -"اَی شیطون بلا "تکیه کلامت شده -هنوز تزیینات تولد را باز نکرده ایم،میپرسی:کی تولد اتشنشانی میگیریم؟؟؟؟؟ -شیرینی کشمشی میل میفرمایید :کاشکی میشد برم سر کار از این نام ناما بخورم!!!!!!!!! ...
تولدت مبارک پسرگل
پایییییز عااااااااااااشق
اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضا المرتَضی -مثلا میخواد نخنده -یه روز عالی پااااااااااااااااااااااایییییییییییییییییزززززززززززززززیییییییییی کلی توی چاله های اب پرید برگ جمع کرد یک دفعه باد شدیدی گرفت و رگبار و ریختن برگ ها -خونه ادم کوچولوها -سرسره برای ادم کوچولوها -نردبون اتش نشانی(اینروزها عشق اتش نشان و ماشین و ایستگاه و... داره) -یه روز شکلاتی -!!!!!! ...
دریااااااااااااااااااااااااا
پسر گل شیرین زبان 4
-از خواب بیدار شدی و میگی:خواب نمی یاش دیده بودم،علی باباجوون هم بوده بود. -بیرون بودیم اب روی لباست ریختی بهت میگم اشکال نداره افتاب هست خشک میشه،شب دوباره اب ریختی میگی :اشکال نداره مامان آفتاب هست. -بهت میگم دستت رو از شیشه ماشین بیرون نکن خطرناکه میگی:کامیون میاد دستم رو میکنه میبره دیگه دست ندارم به مامان کمک کنم ظرف بشورم،با پا میشورم -سرفه میکم :چرا سرفه میکنی،چرا مریض شدی،صبر کن بابا بیاد میبرمت دکتر،چرا شربت نخوردی یه سرفه الکی میکنی و :ببین من سرفه نمیکنم -فردا عید قربانه بهت میگم میخوایم بریم خونه علی باباجوون ببعی ببینیم :سوارش بشیم -نه بخوریمش :مگه ببعی ن...
هزارمین روز
هزار روز است که روزهایم مادرانه شده است. مادرانه هایی فراتر از عشق و احساس زمینی. دوستت داریم "پسر گل" دریغ از یه لحظه که درست وایسه تا عکس بندازم پسر مظلوم چه نقشه ای داره؟؟؟ حملههههههههههههههههه ؟؟؟؟؟؟ اینم کیک پس از حمله ...