محمد صدرامحمد صدرا، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 23 روز سن داره
محمدمهديمحمدمهدي، تا این لحظه: 8 سال و 1 ماه و 15 روز سن داره

پسرگل ها

مشهد

  اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضا المرتَضی الامامِ التّقی النّقی و حُجّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه کافْضَلِ ما صَلّیَتَ عَلی اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِکَ  چند وقتیه همه نقاشی هات شده هواپیما       نمیخورررررررررررررررررررررررررررررررم نوشابه میخوامممممممممممممممممممممم با اینکه دوغ سفارش داده بودیم برای جلوگیری از ابروریزی مجبور شدیم  نوشابه هم بگیریم       در آرزوی پرواز   اصرار به هل دادن کالسکه &n...
18 شهريور 1393

کلوچه دارچینی

با صدرا و چند تا از دوستای کوچولوش رفتیم نمایش کلوچه دارچینی یا به قول صدرا نَمی یاش خوشش اومد و با دقت نگاه کرد تا جایی که از بچه ها خواستن خوراکی بیار برای گذاشتن توی لونه موش ما هم یه کیک دادیم دست صدرا تا ببره بده همون شد که زد زیره گریه کیکم رو میخوام تو کیفم بازم داشتم ولی همون رو میخواست بهش گفتم میریم پس میگیریم تا ساکت شد اخر نمایشم هر چی گفتم بریم عکس بگیریم بغض کرد و گفت نع تا خونه هم یادش میافتاد بغض و گریه که موش کیکم رو خورد خلاصه صبح یه کیک مثل همون رو گذاشتم زیره بالشش و وقتی بیدار شد گفتم موشه کیکت رو اورد پس داد کلی خوشحال شد و گفت:عکس نگرفتیم!!!! حالا هی میگه :رفتیم نمی یاش ،موشه کیکم&nb...
23 مرداد 1393

پسر گل شیرین زبان 3

-میخوای کارتون میسی ببینی،بهت میگم برق رفته میگی:کجا دفته؟ بعد به سمت اشپزخونه میری و توی حیاط رو نگاه میکنی برمیگردی و میگی:نیست،نرفته،کجا دفته؟   -روی پاهات رو با ماژیک نقاشی کرده، از اتاق میای بیرون و میگی :مامان اینا رو چه جولی بشولیم؟   -بعد از عروسی خاله ساجده تا چند روز میخواستی عروس بشی که بالاخره رضایت دادی و قراره داماد بشی   -رفتی زیر تشک مبل و میگی:مامان بیا له بشیم -بهت میگم تو ابجی نداری میگی:دالم تو فرموغه -با خونه سازیهات یه ماشین  ساختی و میگی: مامان بیا بیبین خیلی گشنگه خیلی   -از بیرون با بابا اومدی میگی خیلی خسته شدم خیلی به سفره که پهنه ا...
26 خرداد 1393

روزهای بهشتی ما

پسر گل خاک بازی خیلی دوست داره،هر بار میریم اینجا کل روز رو مشغوله   گردش در باغ   به قول خودش ویوه های کوچیلی           و اب بازززززززززززززززززززززززززززی       هر چی فوت میکرد نمیشد         و اما خمیر بازی دستپخت محمد صدرا                   اینجا هم قامو شده   توپ بازی!!!!!!!!!!!            ...
21 ارديبهشت 1393

پسر گل شیرین زبان2

-یکی از دوقلوها میزنه روی پای من و تو میگی:مامان رو نزن خواهر و دختر عمه ام که دوطرفم نشستن هر کدوم یه دونه میزنن روی پام تو میای جلوم می ایستی و میگی مامان رو نزن منو بزن ومن:   -دایی کنارم نشسته و بهت میگه این مامان منه تو میگی:مامان- خودمه -دوس دالم   -بهت میگم یا نقل بردار یا شیرینی شیرینی برمیداری و یکی هم برای بابا بعد میری سراغ ظرف نقل دوباره بهت میگم که نخور میگی:بابا بوخوله-گنا داله   -دائم صدا میکنی مامان فاطنه یه لَسکه بیا       ...
20 فروردين 1393

شیراز

صدرا عاشق هواپیماست کلی ذوق کرد از دیدن اون همه هواپیما به قول خودش -هوا گنه آسمو شیلاز(هواپیما گنده آسمون شیراز)         -اینو دیدی؟گشنگه؟     -اگا دستم       اوه اوه فرار -گار گار اینجاست.دیدی؟   -اینجازه هست باخابم؟ -پوتوکال         اگه بیشتر میموندیم یه جعبه پوتوکال برامون جمع میکرد                   6-7 تا پروانه سفید اینجا بودن یهو ...
12 اسفند 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پسرگل ها می باشد