****برف*****
تولد با تاخیر
دندون
ششمین دندون گل پسر هم دراومد این عکسها مال اولین دندون و جشنش که به علت تنبلی نذاشتم ...
آتلیه
گل پسر بی مو
تولد گل پسر
یک ساله شدی پسرکم مملو از احساسم و چشمانم پر از اشک شوق برای داشتنت هر روز با دنیایی از شور و اشتیاق برای تو زندگی میکنیم و هر روز و هر لحظه خدا رو شکر میکنیم از خدا میخوام بهم توان بده تا درست تربیتت کنم و اونچه که شایسته اش هستی بشی پارسال درست همین لحظه ها بود یه صدایی میگفت مامانی پاشو نمیخوای کوچولوت رو بینی به زحمت چشام رو باز کردم درست مثل سیبی که از وسط نصف شده باشه مثل بابات این هم یه عکس از اون ده روزی که توی بیمارستان بودی ...
اولین کتاب
من هم مثل مادر و پدرای بچه های همسن صدرا این روزا از راه افتادن و زبون باز کردن و ماما و بابا گفتن کوچولوم کلی ذوق میکنم اما دیروز کلی از کار محمد صدرا ذوق زده شدم،دو سه روز قبل منتظر یه بسته کتاب بودم که اینترنتی خرید کرده بودم بعد از کلی منتظر موندن بالاخره رسید ،بسته رو که باز کردم صدرا یکی از کتابا رو برداشت،رفتم کنارش که براش بخونم کتاب رو از دستم کشید و خودش شروع کرد به خوندن یه ساعت با کتابه مشغول بود واسه خودش گیگالی گیگالی میگفت و من امیدوارم که کتاب خوب خوندن رو تا همیشه ادامه بدی ...
بدون شرح.....
صدرا و پارسا
-:بزار بهت یاد بدم :تو که بلد نیستی -:نوبته منه و همچنان... اینم پارسا خان ...