محمد صدرامحمد صدرا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 4 روز سن داره
محمدمهديمحمدمهدي، تا این لحظه: 8 سال و 1 ماه و 27 روز سن داره

پسرگل ها

پسر گل شیرین زبان 4

-از خواب بیدار شدی و میگی:خواب نمی یاش دیده بودم،علی باباجوون هم بوده بود.   -بیرون بودیم اب روی لباست ریختی بهت میگم اشکال نداره افتاب هست خشک میشه،شب دوباره اب ریختی میگی :اشکال نداره مامان آفتاب هست.   -بهت میگم دستت رو از شیشه ماشین بیرون نکن خطرناکه میگی:کامیون میاد دستم رو میکنه میبره دیگه دست ندارم به مامان کمک کنم ظرف بشورم،با پا میشورم   -سرفه میکم :چرا سرفه میکنی،چرا مریض شدی،صبر کن بابا بیاد میبرمت دکتر،چرا شربت نخوردی یه سرفه الکی میکنی و :ببین من سرفه نمیکنم   -فردا عید قربانه بهت میگم میخوایم بریم خونه علی باباجوون ببعی ببینیم :سوارش بشیم -نه بخوریمش :مگه ببعی ن...
10 مهر 1393

هزارمین روز

هزار روز است که روزهایم مادرانه شده است.                   مادرانه هایی فراتر از عشق و احساس زمینی. دوستت داریم "پسر گل" دریغ از یه لحظه که درست وایسه تا عکس بندازم     پسر مظلوم چه نقشه ای داره؟؟؟ حملههههههههههههههههه   ؟؟؟؟؟؟     اینم کیک پس از حمله ...
22 شهريور 1393

مشهد

  اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضا المرتَضی الامامِ التّقی النّقی و حُجّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه کافْضَلِ ما صَلّیَتَ عَلی اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِکَ  چند وقتیه همه نقاشی هات شده هواپیما       نمیخورررررررررررررررررررررررررررررررم نوشابه میخوامممممممممممممممممممممم با اینکه دوغ سفارش داده بودیم برای جلوگیری از ابروریزی مجبور شدیم  نوشابه هم بگیریم       در آرزوی پرواز   اصرار به هل دادن کالسکه &n...
18 شهريور 1393

کلوچه دارچینی

با صدرا و چند تا از دوستای کوچولوش رفتیم نمایش کلوچه دارچینی یا به قول صدرا نَمی یاش خوشش اومد و با دقت نگاه کرد تا جایی که از بچه ها خواستن خوراکی بیار برای گذاشتن توی لونه موش ما هم یه کیک دادیم دست صدرا تا ببره بده همون شد که زد زیره گریه کیکم رو میخوام تو کیفم بازم داشتم ولی همون رو میخواست بهش گفتم میریم پس میگیریم تا ساکت شد اخر نمایشم هر چی گفتم بریم عکس بگیریم بغض کرد و گفت نع تا خونه هم یادش میافتاد بغض و گریه که موش کیکم رو خورد خلاصه صبح یه کیک مثل همون رو گذاشتم زیره بالشش و وقتی بیدار شد گفتم موشه کیکت رو اورد پس داد کلی خوشحال شد و گفت:عکس نگرفتیم!!!! حالا هی میگه :رفتیم نمی یاش ،موشه کیکم&nb...
23 مرداد 1393

پسر گل شیرین زبان 3

-میخوای کارتون میسی ببینی،بهت میگم برق رفته میگی:کجا دفته؟ بعد به سمت اشپزخونه میری و توی حیاط رو نگاه میکنی برمیگردی و میگی:نیست،نرفته،کجا دفته؟   -روی پاهات رو با ماژیک نقاشی کرده، از اتاق میای بیرون و میگی :مامان اینا رو چه جولی بشولیم؟   -بعد از عروسی خاله ساجده تا چند روز میخواستی عروس بشی که بالاخره رضایت دادی و قراره داماد بشی   -رفتی زیر تشک مبل و میگی:مامان بیا له بشیم -بهت میگم تو ابجی نداری میگی:دالم تو فرموغه -با خونه سازیهات یه ماشین  ساختی و میگی: مامان بیا بیبین خیلی گشنگه خیلی   -از بیرون با بابا اومدی میگی خیلی خسته شدم خیلی به سفره که پهنه ا...
26 خرداد 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پسرگل ها می باشد